روزنامه المقطم که در زمان اشغال مصر توسط انگلستان در مصر چاپ می‌شد زبان حال معتمد انگلستانی است که بر مصر حکومت می‌کرد. مجاهد مجدد عبد الندیم در مجله‌ی «الاستاذ» به نقل از مسؤولان و نویسندگان این روزنامه می‌نویسد: «نویسندگان این روزنامه نه شرقی هستند نه غربی؛ اروپا از آنان ابزاری برای بیان نظراتش ساخته‌ است تا به اهداف خود در شرق دست یابد. آنان را تشویق می‌کند که با نام مدنیت به کار خود ادامه دهند و به آنان القاء می‌کند روزنامه‌ی آنان روزنامه‌ای انگلیسی به زبان عربی است». 

در سال‌های ۱۸۹۸ و ۱۸۹۹ شماری از مسیحیان شام از جمله حنا طرابلسی و میشل حکیم هم در این روزنامه مقالاتی را چاپ می‌کردند که حاوی مطالبی پیرامون سکولاریسم و جدایی دین و شریعت از جامعه‌ی اسلامی و سیاسی بود‌‌ همان گونه که اروپا و ژاپن دین را از حکومت و سیاست جدا کردند. 

در پاسخ به این دعوت و تشریح تفاوت‌های اساسی اسلام با مسیحیت شیخ محمد رشید رضا (۱۸۶۵ تا ۱۹۳۵) در المنار نوشت: اسلام آیین فراگیری است که دنیا و آخرت را شامل می‌شود و بر دو بعد مادی و معنوی بنا شده است. اما دیانت مسیحی بر خلاف آن است. در اسلام خلیفه رهبر مسلمانان است و مصالح دینی و دنیایی آنان را سامان می‌دهد و هر حکومتی که از اطاعت شرعی او خارج شود از راه اسلام منحرف شده است. ادعای جدایی دین از حکومت مقتضی برداشتن حاکمیت اسلامی در جهان و نسخ شریعت اسلامی است و باعث می‌شود مسلمانان در برابر کسانی سر تعظیم فرود آورند که بر کیش و آیین آنان نیستند و غالبا القابی چون فاسق و ظالم و کافر دارند: 

 «ومن لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون» [مائده: ۴۴] و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، حکم نکنند، کافرند. 

 «ومن لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الظالمون» [مائده: ۴۵] و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، حکم نکنند، ستمگرند. 

 «ومن لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الفاسقون» [مائده: ۴۷] و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، حکم نکنند نافرمانند. 

ما به کسانی که ما را به جدایی دین از سیاست و دور کردن حکومت از خلافت دعوت می‌کنند می‌گوییم: «اگر شما نسبت به این الفاظ ناآگاه هستید ما آن‌ها را برای شما تشریح می‌کنیم؛ پس در دعوت خود تجدید نظر کنید. شما می‌دانید که مقایسه‌ی اسلام با مسیحیت قیاس مع الفارق است زیرا اصل و جوهره‌ی مسیحیت جدا کردن بخش معنوی از بخش مادی است. زمامداران این دین در اروپا حدود را زیر پا گذاشتند و بر آستان ملوک و سلاطین خزیدند و با صاحب دین مسیح مخالفت ورزیدند. مسیحی که درباره‌اش گفته‌اند: 

قد جاء لا سیف ولا رمح ولا

فرس ولا شیء یباع بدرهم

 

 یأوی المغارة مثل راعی الضأن لا 

 راعی الممالک فی السریر الأعظم

 

در حالی آمد که نه شمشیر داشت و نه نیزه ونه اسب و نه چیزی که به درهمی بیرزد. 

همانند شبانان در غار‌ها پناه می‌گرفت و چون سرکردگان قوم در بسترهای نرم نمی‌خوابید. 

پس جای شگفتی نیست که دین در اروپای نوین پیشرفت کند زیرا رهبران دینی در خدمت دین درآمدند و از پرداختن به کارهایی که ربطی به آن نداشت خودداری کردند. 

ما و مسیحیان در این امر با هم اختلاف فراوان داریم؛ ما نیمی از دین خود را که محافظ نصف باقی است ترک کرده‌ایم. با این کار کل دین در معرض نابودی قرار می‌گیرد. پس ناگزیر آنچه ما را به آن فرا می‌خوانید نزدیک‌ترین راه برای اعدام» جامعه‌ی اسلامی «است. پس چگونه می‌خواهید دین را شیوه‌ی احیای آن قرار دهید؟ این بالا‌ترین علت بدبختی جامعه است می‌خواهید ما را متقاعد سازید که باعث خوشبختی می‌شود؟ 

این موضوع سرآغازی برای گفتگوی میان اسلام و سکولاریسم در اواخر قرن نهم بود که در صفحات المقطم والمنار میلادی منتشر می‌شد.